باز عرفه و باز هم . . .
دل در جوشش ناب عرفه، وضو می گیرد و در صحرای تفتیده عرفات، جاری می شود.
آن جا که ایوان هزار نقش خداشناسی است. لب ها ترنم با طراوت دعا به
خود گرفته و چشم ها امان خود را از بارش توبه، از دست داده اند.
دل، بیقرار روح عرفات، حضرت اباعبدالله الحسین (ع) شده است.
پنجره باران خورده چشم ها از ضریح اجابت، تصویر می دهد و این صحرای
عرفات است که با کلمات روحبخش دعای امام حسین (ع) و اشک عاشقان او
بر دامن خود اجابت را نقش می کند. اشک و زمزمه ما
را نیز بپذیر، ای خدای عرفه.
انشاا...
التماس دعا
یا حق
خدایا ! راستش من یه مشکل دارم . آخه چه جوری بگم .
دوتا دوست باید خوب همدیگر را بشناسند ؛
و گرنه هیچ وقت نمی تونند دوستان خوبی برای هم باشند .مگه نه ؟
تو منو خوب می شناسی ؛ چون خودت منو درست کردی .
اما من حتی نمی دونم به چه اسمی صدات کنم ، یا به چه اسمی
صدات بزنم بهتره .راستی خود مونیم ؛ تو چقدراسم داری .
دلم می خواست هر روز با یکی از اسم های قشنگت صدات کنم .
کاش می دونستم کدوم اسمت رو بیشتر دوست داری .
شاید اصلا یکی از راه های شناختنت همین اسم هات باشه .
اسم های تو با اسم های ما خیلی فرق داره . اسم های ما عین ما نیستن .
خیلی از مردم اسم هایی دارن که هیچ ربطی به خودشون نداره ؛
اما اسم های تو خودِ خودِ تو هستن .
اگه به تو میگن رحیم ، برای اینه که واقعا مهربونی .
یا اگه سمیع و بصیر صدات میکنن
برا اینه که تو واقعا می شنوی ؛ واقعا می بینی .
خدایا ! پس کمکم کن تا هر روز بگردم و اسم هات را پیدا کنم .
از این به بعد اسم هات رو کنارهم میذارم تا بتونم بهتر بشناسمت.
پی نوشت : راستی ناگهان چه زود دیر می شود ...