به نظرم رسید بعد از دو سال دوباره دست به کیبورد بشم و پا به عرصه ی بلاگ نویسی بزارم تا بتونم کمی دل امام زمونم رو از این طریق بدست بیارم به زودی راه می افته
شبی ساکت و دلگیر.خودم بودم و قلبی که زغم بسته به زنجیرو نزدیک اذان بود که پیچید درآفاق ،همه نغمه ی تکبیر، نوشتند که هنگام اذان دست به دامان خدا باش و مشغول دعا باش که بازاست به درگاه الهی دررحمت وآن لحضه بوَد لحضه ی شیرین اجابت ، شدم غرق عبادت ، دو چشمم همه ازاشک شد و روی لبانم همه سوگند که یا رب تو رهایم کن ازاین بند وگفتم به خدا بین دعایم که دل تنگ اذان حرم کرببلایم
( یا حس س س س س س س ین )