می خوام خوب باشم
امروز داشتم با خودم فکر میکردم که خوب شدن،خوب بودن و خوب موندن راحته یا سخت ! اولش فکر کردم احتمالا راحته و خیلی هم سخت نیست کافیه آدم خودش بخواد و راهشو یاد بگیره و بعدش یه اراده قوی که قدم هاشو تو راهی که گذاشته محکم نگه داره و همین طور داشتن یه کسی که راه رو بلده تا وسط راه ، مسیرشو گم نکنه در نهایت هم امیدوار بودن و توکل داشتن ... ولی وقتی بیشتر فکر کردم دیدم نه انگار همچین راحت هم نیست همه اینایی که گفتم مستلزم خیلی چیزاست ، خیلی چیزایی که ازش غافلم ! واسه همینه که نمیتونم همیشه خوب باشم و خوب بمونم !
خواستن تنها ، لازم هست ولی کافی نیست ...
خیلی وقتها می خواهیم که خوب باشیم اما راهشو بلد نیستیم !
خیلی وقتهای دیگه ،هم می خواهیم ، هم راهشو بلدیم اما اراده نداریم !
گاهی وقتها هم ، هم می خواهیم ، هم راهشو بلدیم هم اراده داریم اما راهبر نداریم !
با خودم گفتم جمع کردن همه اینا با هم خب راحت نیست شاید من نتونم ! ... ولی دوباره به خودم گفتم ، اینقدر منفی فکر نکن ، سعی کن نیمه پر لیوان را نگاه کنی .... به انتهای راه نگاه کن و به هدفت که چقدر ارزشمنده و چقدر برات مهمه ، اینجوری دیگه سختی هاش برات شیرین هم میشه!
امیدوار بودن و توکل داشتن باید تو همه لحظه ها باشه ... اشتباه کردم که گفتم در نهایت باید توکل کرد ..
به بنده های خوب خدا حسودیم میشه ، چون خدارو شناختن و اون را عاشقانه می پرستند و خالصانه ستایش میکنند فقط به این خاطر که سزاوار پرستش و ستایش هست.
و به خدا هم حسودی ام میشه ، به خاطر این بنده های خوبی که داره ...
بازم یا حق